Sonntag, 8. Juli 2018

اشعار ونبشته هایی از: یلدا صبور، نسیم اسیر، رزاق رحیمی، نسیم رهرو، نصیرمهرین و ویس سرور.


Bild könnte enthalten: 1 Person, lächelnd, Text

 ..................................
.............................................................................................................................................................




یلدا صبور
"عجب صبري خدا دارد


اسطوره اي است باطل 
وقتي در گوشهء شهر انتحار مي شود
و موتر هاي جنازه صف مي كشند
و پاره هاي كفش ها
كفش ها نا مراد
كفش هاي بي صاحب
در جستجوي نگاه خدا
غلطان غلطان راه ميروند
*****
دي روز خدا مُرد
ديروز خدا 
در ايمان مادري مُرد
كه كفش هاي خون آلود 
يگانه فرزندش را به سينه مي ماليد
خدا در ايمان كودكي مُرده است 
كه هرگز روي پدر را نديد
كي ميداند ؟
در كدامين انتحار 
خدا را نيز كشته اند!
....




ل. لعلي
Bild könnte enthalten: 1 Person, Bart und Nahaufnahme
كدام سفره

ديشب عيد مرده ها بود
بر رسم معمول دعايي نثار رفتگان را خوانديم
ز گَز و پَل چارقل در سر آمد سفره ها بسيار بگفتند
جواب گنگ خودش ز قرائت مجهول 
 
Bild könnte enthalten: eine oder mehrere Personenسوالهاي شگفت انگيز مخاطب 
و در اعترافِ مبهم من پشت جنبانيدن سر 
در عرف تاييد قدرت قادر و توانا بود
پسر وسوسه اش كنار گذاشت
و شعور كلمه را ز لقمه اي نذرانه با قاشق برداشت
ز انقياد كلام قفل حروف بشكست
ميان حلاوت جويدن كلام ها اش حروف لا در اله جاري ميشد
چون منادي صدايش كشيد كه؛
 
Bild könnte enthalten: 4 Personen, Personen, die essen, Personen, die sitzen, Tisch und Essenاين خدا خداي دربند است!
ز خداي پشت دروازه هاي مستمندان كسي چيزي بگفت؟
آنچه ز حرمت سزاوار صفت خداوند است
درتعريف پشت پرده آزمندان بايد جست؟
بس كن پدر سر اين ديگ رمضان پز، باز مكن
چون ته ديگي اش چرك آبله دستان است
و حسرت بسيار
در نمكي، نمك حرامي آن سفره هاي تزئين نهفته است
كه زاحتكار رنگ رنگ اش درد بسيار
در ليسدن روي كاسه ها تعفن بسيار
مخوران مرا
كه دماغ حرمت و رواداري ز تنفس عطر آن بيزاراست
خداي من در ضمير حياط خانه ام بايد لمس شود
در همين چند سطح مربع قانون زيست را نوشت
آنطرفِ لحظه هاي پريدن گنجشك را
كه آخر چه ربطي ميان عاطفه و دام تذوير است - جست
و تكاپوي زنبوري را
و دستبرد دستان آزمندانه ما در كندوهاي عسل
از سطح ضرورت و نياز تا پرويزن ادراك تكامل داد
ودانست كه همان توله سك و لك لك ز جنس همگان اند
چراحرمت خدا را در نا سپاسي بايد به تيغ كشيد
ديدگاه ها را زته اي كاسه عنعنه بيرون بايد آورد
رمز سر گيچي نداشتن يك قرص نان را
كه در صفت حوصله چنگال خدايان سفره نميگنجد
همه از كفها بيرون كشيد
چون در منظر همين منظور
خود كفايي همان ثواب انسانسيت
ديگر… چون صداي يك اسكناسي به زمين افتاده
وجد كه گرسنگي طفل را به دنبال ميكشاند
دست تزرع به دامن مجبوريت نا مشروع دراز نمي ماند 
آنوقت رسالت حرمت خدا هم گرامي خواهد بود چون خدا ي زلالدر جبين عاطفه انسانها جاري ميشودو تبلور چهره هاي شسته و رنگ رخ باخته
رنگ خداگونه خواهند داشت




نسیم اسیر

Bild könnte enthalten: 1 Person
دنیای کور!
این منظومه دردوران امارت کورمزاج طالبان سروده شده است که تمام مصالح دولت ومردم را با یک چشم وازنگاه بنیادگرایی می دیدند که تخطی ازآن با شدید ترین عکس العمل روبرومی شد.متاسفانه سقوط طالبان وهجوم ممالک مختلف جهان، درراس امریکا دردی را دوا نکرد، بلکه به دردها افزود که تا هنوزادامه دارد ونارامی ها وکشتارها دامنگیرکشورومردم صبورما می باشد :
ای وطن! برسرتو، دیدهء دنیا کوراست
همه گرچشم بود تا به ثریا ، کوراست
توبخون غوطه وری ، کس بتورحمی نکند
پای تا سرهمه معیوب وسراپا کوراست 
دست وپای توشکسته است ونمی بیند کس
با چنین کم نظری ها ، همه گویا کوراست؟؟
پیشگام توبود بادیه پیمایی چند
آخراین بی ادب بادیه پیما کوراست
سبب بیخبری ها ، مرض نادانیست
گرکند جاهلی درراه تو دعوا کوراست
زخم خونین توپیچیده معمایی هست
حیف ازان چشم که درحل معما کوراست
رهرو راه حقیقت شدن ، آسان نبود
بس کج افتاده ره وچشم ودل ما کوراست
درحریم حرم پاک تو، ناپاکی هاست
درپی دیدن حق ، جملهء اعضا کوراست
آسیا مهد جفا ها شد وافریقا نیز
زانکه امریکه سیه کارواروپا کوراست
سبب خون دل تو، عربی وعجمیست 
عجمی ها همه سفاک وعربها کوراست
همجواردگرتو بخدا ناپاکست
سرنگون باد که این تیره دل ، اصلا کوراست
همنشین درد مرا هیچ نمیداند« اسیر»
یا زمن بیخبرافتاده دلش ، یا کوراست
م.نسیم« اسیر»15اگست99م ، بن المان

رزاق رحیمی
Kein automatischer Alternativtext verfügbar.
برتراند راسل در مورد اهمیت علم و دانش می گوید:   
"
سقراط گمان می کرد که دانایی برای بشر کافی است، اما من می پندارم که این نظر ، درست نباشد و متاسفانه دانای شیطان صفت و شریر زیاد سراغ داريم. من معتقدم که اگر دانش برای " انسان شدن " کافی نباشد، حتما لازمهٔ آن هست.
در نظر یک طفل نوزاد، جهان به اندازه میدان دید او محدود است. او در چهارچوب " اینجا و اکنون " محصور است. به نسبتي که معلومات او افزایش می یابد، حصارها عقب می روند. دانش حصار زمان و مکان را در هم می شکند و اما این کافی نیست. باید خرد آدمی فضای اندیشه و قلمروی معنویات او را نیز چون میدان دیدش وسعت بخشد.
زندگی روزانهٔ ما را هجوم رنج ها و نگرانیها و فریب های گوناگون تیره کرده است. یک دم سر برآریم و انصاف دهیم که در فضای بزرگ کیهانی اسیر چه دنیای کوچکی هستیم؟!      
اگر بشر خود و اندیشه اش را متناسب با فنون جدید به کار نیاندازد ، هر اختراع تازه وسیلهٔ تازه ای برای تشدید شوربختی های او خواهد بود."
...............

نسیم رهرو


Bild könnte enthalten: 1 Person
جلد دوم رنج های مقدس بار دوم از چاپ برآمد

Bild könnte enthalten: 1 Person, Text
بنابر درخواست مکررِ عده یی از هموطنان از داخل افغانستان - بویژه جوانان عزیز- جلد دوم کتاب رنج های مقدس در افغانستان نیز اقبال چاپ یافت. این آرزو در اثر کوشش رفقای گرامی ام در شهر کابل و دوستداران این کتاب متحقق گشته است. کتاب نامبرده با شمارگان هزار نسخه از سوی انتشارات سعید در شهرِ ماتم گرفتۀ کابل به چاپ رسیده است. اگر دستِ تنی چند از عزیزان از آستین عنایت و سخاوت بیرون نمی شد، بطور حتم چاپ دورِ دوم کتاب به این زودی اتفاق نمی افتاد. در این راستا اولین قدم را جناب داکتر زاهد جاهد برداشت. جناب ایشان با ارسال کمک نقدی راه را برای چاپ دو بارۀ جلد دوم باز نمود. محترمه وسیمه جان قریشی، جناب سیدحامد شاه آقا، محترمه خانم نسرین کلالی حسینی، جناب انجنیر صاحب اسدالله الم، جناب رحمت الله سیماب، آقای رسول جان ازهر، جناب معراج جان امیری، جناب عاشق الله ننگرهاری، جناب داکتر صاحب آصف وفا، جناب انجنیر صاحب قدیر فاقدانی، آقای جلیل نبی زاده، آقای احمدجان سیار، جناب استاد طاهر پرسپویی، جناب استاد رفیع الله یارمند، جناب ناظرحسین جان حسنی، اعضای گرانقدر «انجمن حمایت از دموکراسی» و دوستانی که در تورنتوی کانادا و اطراف آن زندگی می کنند با همکاری محترم پهلوان آغاشیرین با اعطای کمک های فوق العاده بخش بزرگی از هزینۀ چاپ دور اول و دوم را بر عهده گرفتند. برای من مهم نیست که کسی برای امر خیری صد ها یا هزاران یورو کمک کند، حتی پرداخت یک یورو و آنهم در گسترۀ چاپ و نشر یک کتاب به درد بخور نیز می تواند خلایی را پُر کند و حائز اهمیت فراوانی به حساب آید. جان مطلب در این نکته است که این ارجمندان در ترویج یک فرهنگ پسندیده قدم های مبارکی برداشته اند که مدام چنین باد! در بین مردم ما ضرب المثلی است:« کسی که قدر یک سیب را نداند، اگر باغ هم ببخشی نمی فهمد.» من کمک های این دوستان را با جان و دلم پذیرفتم که از یکایک شان صمیمانه تشکر می کنم
من بار ها گفته ام و بار دگر می گویم که کتاب رنج های مقدس تنها متعلق به من نیست. از آغازِ کار تا انجام آن، بودند و هستند بزرگوارانی که برای یک لحظه هم مرا تنها نگذاشتند و به گفتۀ شاعر: دستم بگرفتند و پا به پا بُردند. بی پرده می گویم که حضور معنوی یارانم هنگام نوشتن این کتاب مرا سخت یاری رسانده است. من متیقن بودم که با وجود آشفتگی های حاکم بر جامعه، هنوز هم قدرشناسانی هستند که زحمات مرا به دیدۀ قدر می نگرند و از آن پشتیبانی می کنند. در چنین فضای ذهنی – روانی بود که دلم استوار تر شد و انرژی مثبت در وجودم دویدن گرفت      
دوست ارجمندم جناب استاد نصیرمهرین با بزرگواری خاصه اش متن تهیه شده را با دقت و مسئولیت خواند و رهنمود های مفیدی را در اختیار من قرار داد. سید حامد جان، کمال جان پرواک، انجنیرنقیب انصاری، استاد ولی پاسدار، محمد شاه فرهود و دیگران هرکدام در اصلاح و بهبود رنج های مقدس پیشنهاداتی ارایه فرمودند. چنانکه می دانید، رفیق گرانمایه ام داکتر حمید سیماب در قسمت ویراستاری هر دو مجلد زحمات فراوانی را متحمل شدند که من از ایشان سپاسگزاری می کنم. می توانم بگویم که داکترسیماب از یادداشت های پراکنده ام کتابی ساخت که اکنون در اختیار شما قرار دارد. بانوی سخت کوش و هنرمند متعهد منیژه جان نادری( مسئول انتشارات شاهمامه) با شوق و حوصله مندی فراوانی در قسمت برگ آرایی و چاپ کتاب سهم گرفتند که کار شان سزاوار ارج و احترام می باشد.
باری در محفلی در آلمان در حضور جناب داکتر رسول رحیم گفته بودم که من شاگرد اویم. اکنون این حقیقت را مسئولانه می نویسم که جناب شان حق بزرگی بر گردن من دارند. امروز هر کمالی که دارم، داکتر صاحب رسول رحیم در شکل دهی آن سهمی ایفا کرده است. این مرد فاضل، دانشمند و مبارز نه تنها به من راه و رسم مبارزۀ آزادیخواهانه و عدالت طلبانه را آموخت که قلم به دستم داد تا نوشتن یاد بگیرم.
گر مُخیر بکُنندم به قیامت که چه خواهی         دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را
                                                                                                       (سعدی)
علی رغم همه گرفتاری هایی که ما در عرصۀ نوشتن، خواندن و خریدن کتاب داریم، خوشبختانه کتاب رنجهای مقدس در این میان اقبال بلند تری داشته است. همکاری و اعلان همبستگی خوانندگان رنج های مقدس این اندیشه را در ذهنم قوت بخشید که هستند کسانی که کار سودمند - ولوکوچک- دیگران را از خود می شمارند و آن را از دل و جان حمایت می کنند.        
همانگونه که جلد اول رنج های مقدس با استقبال گرم خوانندگان مواجه شد، جلد دوم نیز از این موهبت بی بهره نماند. از همان نخستین ساعاتی که کتاب از چاپ برآمد، دوستان فیسبوکی ام چاپ آن را مبارکباد گفتند و اعلان آن را در صفحات فیسبوک شان به نشر سپردند. بسیاری از علاقمندان این اثر با ارسال پیام های دل گرم کننده از چاپ و نشر کتاب با خوشرویی استقبال کردند. دوست گرامی ام جناب کریم پیکار پامیر علاوه بر نوشتن مطلب دلنشینی که در سایت گفتمان دموکراسی افغانستان به نشر رسیده است، در برنامۀ یک ساعتۀ تلویزیونی خود( تلویزیون افغان تایم) از من دعوت نمودند تا پیرامون کتاب رنج های مقدس روشنی بیندازم.        
دوست مبارز و مهربانم جناب حسن جان امیری سیغانی نیز در برنامه تلویزیونی از من خواست تا در پیوند با زندان، شکنجه و کتاب رنج های مقدس به شنوندگان و بینندگان معلومات ارائه کنم.
همۀ این اقدامات در معرفی کتاب رنج های مقدس نقش مهمی داشته است که من از علاقه و توجه همه عزیزان سپاگزاری دارم.  
اینکه کتاب دو جلدی رنجهای مقدس را خوانندگان چی گونه می یبینند، مربوط به من نمی شود، زیرا نقد و بررسی هر کتاب حق و مسئولیت خوانندگان آن کتاب است.آنچه به من بر می گردد ، این است که با تمام قوت و امکانم کوشیده ام که چیز بهتری عرضه کنم و رویداد ها و روایت ها را امانتدارانه بنویسم. سعی کرده ام که عدالت و انصاف قربانی نشود و از مبالغه گویی و اغراق نویسی بپرهیزم. بنا بر سفارش ویراستار کتاب، متن را بار بار خواندم و اصلاحات لازم را انجام دادم. حمید سیماب یاد دهانی کردند که:« نویسندۀ خوب آن است که به خوانندگان کتابش احترام بگذارد و این احترام از درست نویسی آغاز می گردد.» من نیز مطابق دستور ویراستار عمل کردم و جلد دوم را نُه بار پروف خوانی کردم. به همین دلیل است که شاید در سراسرِ کتاب خواننده با پنج اشتباه تایپی برنخورد.
هر دو مجلد کتاب رنج های مقدس زیر یک عنوان به چاپ رسیده و نشر شده است. موضوعات شامل در کتاب بر محور عنوان کتاب می چرخند، اما هر کدام تفاوت های خود را هم دارد. جلد دوم دارای بخش های تازه ای است که از همان نخستین قدم ها در آرزوی نوشتن آنها بودم. منظورم رنج خانواده های زندانیان است که در بخش دوم (صفحۀ ۱۴۳) کتاب جای گرفته است. رنج زندانی جدا از رنجی که خانوادۀ او کشیده است، نیست. جا دادن این بخش در جلد دوم از دید من اهمیت به سزایی دارد. این درست است که زندانی شکنجه کشیده، دشنام شنیده، بیدار خوابی دیده، اهانت شده، در سلول های تنگ و تاریک تک و تنها نشسته، سلب آزادی شده . . . ولی آیا خانوادۀ او دم خوش زده است؟ آیا شرایط خانوادۀ زندانی بهتر از شرایط زندان بوده؟ پاسخ این پرسش ها را فقط می شود از زبان اعضای خانوادۀ زندانی شنید. خانواده های زندانیان سیاسی کوهی از رنج و عذاب را کشیده اند که من ذره ای از آن را در جلد دوم انعکاس داده ام. بازتاب این رنج را از خانوادۀ خودم آغاز کرده ام. بطور نمونه: آنچه که بر خوبان(همسرم) گذشته بود، بر زبان آورد و من آن را در قید قلم آوردم. بردن نام زن و چاپ عکس او در کتاب از دید تعصب گرانۀ مرد سالاران نوعی بدعت و «بی غیرتی» پنداشته می شود. متأسفانه در فرهنگ زن ستیزانۀ حاکم بر جامعه حیثیت زن از حرمسرا و آشپزخانه و اتاق خواب بالاتر نمی رود. زن ستیزانِ بد کردار مقام زن را در ساحت معینی زندانی کرده اند. حتی شاعران در توصیف زن به نیمرخ مسئله (توصیف زیبایی های زن به مقصد کام گیری و مغازله) پرداخته اند. تو گویی زنان غیر از «ناوک ابرو» ، « قد سرو»،« انار پستان» ، « چشمان شهلا»،« کمند گیسو» ،« پستۀ دهان» و اینگونه تشبیهات و توصیف های شاعرانه کمال دیگری ندارند. من به سهم خودم هنگام نوشتن کتاب رنج های مقدس این جادو را در آب انداخته ام. نمی گویم که چند صفحۀ محدود کتاب همه تابو ها را شکسته است، حد اقل نشان داده ام که مردان بدون زنان در حکم هیچ اند و ره به جایی نخواهند برد. وفاداری زن، ایمان و استقامت زن، صبر و شکیبایی زن، استعداد زن، عفت زن ، هوشیاری و لیاقت زن، مسوولیت شناسی زن. . . آنقدر شکوهمند است که عرش خدا را می لرزاند.
از کسانی که علاقمندی به کتاب و مطالعه دارند، می خواهم که رنج های مقدس را ناخوانده نگذرند. این کتاب را با دید انتقادی بخوانند و نظریات شان را بی پرده بیان کنند. علاقمندان کتاب رنج های مقدس برای دریافت آن به آدرس های زیر مراجعه فرمایند:
۱/ کتاب فروشی و مرکز نشراتی سعید
آدرس: آسمایی پلازا، جادۀ آسمایی، شهر کابل.
۲/ نمایشگاه دایمی کتاب سعادت
آدرس: دهن باغ زنانه، سالنگ وات، شهر کابل.
۳/ کتاب فروشی عرفان، چهار راهی دهبوری، شهر کابل.
۴/ کتاب فروشی های آزاد پل باغ عمومی، مقابل پشتنی بانک، کتاب فروشی گل محمد.
وطنداران گرامی!
این کتاب با رنج فراوان تهیه شده است. جفا خواهد بود که اینهمه رنج و عذابم را در بدل پول معاوضه کنم. با استفاده از تجربۀ جلد اول همه «شکرانه» ها را در راهی به مصرف میرسانم که شما آرزوی آن را دارید. و کلام آخر اینکه: بر من حرام باد که اگر یک سنت یا یک افغانی آن را در جیب خودم بیندازم.
نسیم رهرو
۲۰ می ۲۰۱۸/ ۳۰ ثور ۱۳۹۷
.................


نصير مهرين

 Bild könnte enthalten: 1 Person

از مصاحبه یی با رادیو گذرگاه ترقی- نوای کوهسار.

" . . .  مردم ما به صلح نیاز دارند، نه به "صلح خونریزانه" طرح ها واقدامات حکومت اشرف غنی و مدافعین رنگارنگ وی، در مغایرت با صلح واقعی ومورد نیاز مردم افغانستان است. "کاراون صلح" محصول اقدامات تروریست دوستانه و استفاده جویانه از سطح درک عوام و مبتنی بر توطئه های تبعبض آمیز طالب دوستان است. این را به یاد بیاوریم که سال پیش تحصن انسانهایی را در کابل به خاک وخون کشیدند که تروریسم را محکوم می نمودند و بر حکومتی ها اعتراض بر حق داشتند. . . 
این "کاروان صلح" نیست، چاق سازی کار تروریستها است. حکومتی ها وحلقات توطئه گر آنرا به راه انداخته اند، تا دست آویزی باشد برای حکومت تروریست دوست و رسمیت دادن و دست یافتن طالبان "بی نکتایی" در حکومت. طرح خاتئنانه ادین است که انستانکش ها را با تمام ویژه گی های شناخته شده وپسماندۀ ایشان می آورند. در طی همین چند روز پسین شاهد اعمال ضد انسانی آنها هستیم، چرا حکومت خائن و "کاروان صلح" از دیدن اعمل آنها نابینا! است؟  
"
منطقۀ امن" را که پیشتر ها نیز طالب دوستان و گ. حکمتیار زمزمه نموده بود، به امنیت تروریسم کمک نموده وبه آن مناطق امنیت قبرستانی بخشیده و سایر مناطق ومردم مواجه با تبعیض وستم را بیش از پیش تهدید میکند.    
برخورد با مسؤولیت با پدیدۀ صلح واقعی و مورد نیاز مرد م ما این است که خصوصیات مردم آزارانه تروریست ها معرفی شده و دولتی های که به رشد تروریسم طالبانی با داشتن این منظور که طالبان نیروی نظامی آنها برای کشتار های بعدی باشد، محکوم شوند . . ."
..............

و. سرور

درس محبت
Bild könnte enthalten: 1 Person, Brille

هرکسی در کودکی درس محبت را ندید        
دربزرگی هم خشونت شیوه و رفتار اوست.   
 
جای تعجب نیست که بعضی از مردان با زنان و کودکان خویش از خشونت کار میگیرند و بی عاطفه اند!
در افغانستان لت و کوب کردن زن، ناقص العقل پنداشتن زن، دور نگهداشتن زن از مکتب و کمتر شمردن زن، بافت عجیبی در فرهنگ تاریک ما خورده.
بیائید یک خانوادۀ کابل و یا اطرافی را مدنظر گیریم که در آن خانواده، هم پسران و هم دختران خردسال هستند. زمانیکه پدر خانواده از مسجد می آید و ملا مسجد هم از کمی ها و کوتاهی زن، مکر زن، نجاست ،طلاق، میراث،و کم عقلی زن سخن ناجایز فرموده، ذهنیت آن مرد چگونه برداشتی در مورد زن خواهد داشت!    
بار ها زن در مقابل کودکانش، در اجتماع، در محکمه صحرای توهین و تحقیر شده و مورد ولت و کوب قرار گرفته است.        
در این میان کودکان چه پسر و چه دختر شاهد این همه توهین و تحقیر بوده اند.       
کودکان این خانواده موقعیت اجتماعی خود را به اساس همین حالات در ذهن کودکانه خود یافته اند و آینده ی را برای خویش ترسیم کرده اند!        
بدیگونه که پسر یا مرد، باید خشن بود، تا زن از او ترس داشته باشد، ورنه مرد بی غیرت است!
دختران باید فرمانبردار مرد باشند، بالا به شوهر نگاه نکنند که به جهنم میروند .
مرد در خانه، در بیرون، در اجتماع، در محکمه به اساس قانون حق بلند تر دارد و حتی در صورت طلاق حق گرفتن کودکان را نیز!
زن عاجز است ، تنها و بدون شوهر بی سرپوش!
اینست که زنان افغانستان هیچگاه چانس اوردن تغییر در فرهنگ کهن را پیدا نکرده اند و این تاریکی متاسفانه در ولایات دور دست بیشتر احساس میشود.
مرد بزرگ شده در بسترهمچون کدورت ها، کدورت آموخته و نمیتواند در آینده با زن و اولاد خود نیز محبت شایسته و انسانی داشته باشد .تنها جنگ و پایین شمردن زن را غیرت و عزت میداند. چون خود از سر زمین محبت گلی نچیده تا گلی هدیه دهد!      
زنان قدیم هم ،چون با آنهمه شکنجه خو گرفته اند مانند برده ها، از حقوق بشری خویش و تغییر جهان آگاه نیستند. تحمل شلاق ملا ، تحمل خشونت شوهر ،سکوت کردن را برای دختران خویش روایت میکنند تا شود در آخرت بهشت را نصیب گردند!
پس ای مرد!   
بدان که داشتن محبت و احترام بالاترین خصلت انسانی است. پس بگذار کودکانت آنرا تجربه نمایند!
زن را حرمت دار تا دختر و پسر از تو درس محبت برای شریک زندگی خویش بیاموزند!
با درود مهر   
و.سرور

شرط بندی روی اسپ مرده !


محمد امین فروتن




شرط بندی روی اسپ مرده !

هرچند این حکایت رادر جایی دیگری ازاین قلم خوانده اید ویاهم خواهید خواند اما از اینکه اکنون مصداق عینی آن در پیرامون زندگی و جامعه ای که ما در آن زندگی میکنیم بوضؤح به مشاهده میرسد اینک بار دیگر آنرا برسم تکرار احسن خدمت شما عزیزان تقیم میکنم .حکایت است روزی سربازانی که مأمور بازرسی قاچاق و مواد منفجره بودند حین انجام وظیفه شان یکی از قاچاق برانی راکه از راه عبور میکرد توقف داد و در باره ماده ای  باروت مانندی که مرد قاچاقبر حمل میکرد از وی پرسیدند که این چیست ؟ و به کجا انتقال می دهی ؟ قاچاقبرکه آدم چتَاق وحاضر جوابی بود درپاسخ به سوال افسر پولیس گفت : قربان این زیره است !
 و به خانه ام میبرم ، افسر پولیس نیز وقتی چنین جواب قاچاقبر راشنید گفت این چه قسم زیره است لطفأ کمی با این گوگرد مورد آزمائیش قرار بده که اگر نه سوزد  واقعأ که زیره است و میتوانی بروی وببری ، وقتی قاچاقبر نتوانیست در برابر خواست افسر پولیس چیزی و مطلبی برزبان آورد ناگزیر گوگرد را از دست افسر گرفت وبه  باروت نزدیک ساخت که دراین اثنا باروت انفجارکرد و شعله های آن چشمان  قاچاقبر را نیز آتش گرفت ولی با آنهم می گفت و تکرارمیکرد که : قربان نه گفته بودم که زیره هست ؟ حال کشور وجامعه افغانستان نیز شبیه به زیره گفتن آن قاچاقبرمیماند که با نزدیک ساختن گوگرد به باروت درحالیکه شعله های آتش باروت چشمان قاچاقبررا نیز فرا گرفته بود ولی باآنهم  قاچاقبربه تکرار می گفت نه گفته بودم که زیره است قربان !  

به هرحال ما وتمامی نسل معاصر گواه بر این واقیعت هستیم که وقتی جناب آقای اشرف خان غنی در برابر پرسش یکی از ژورنالیستهای برنامه شصت دقیقه ای  شبکه تلویزیونی CBS ایالات متحده امریکا درباره چگونگی و ختم جنگ با مخالفان پاسخ می دهد که ما چندین نسل با آنها خواهیم جنگید و ژورنالیست شبکه تلویزیونی CBS ایالات متحده امریکا نیز از وقتی این جواب را میشنود می گوید که امریکا چندین نسل در اینجا حضور نخواهند داشت حضرت اشرف غنی نیز بلا درنگ در پاسخ خبرنگار شبکه تلویزیونی CBS با قهر و غصه همیشه گی اش می افزاید که ما نیاز به امریکا نداریم 
اما فراموش میکند که نه میتواند از کمک های مادی امریکا صرف نظر نمایند . وقتی همین خبرنگار افکارعامه ای من جمله  مخالفین حکومت اش را در باره ء بقای حکومت وحدت ملی افغانستان ابراز میدارد و می گوید که مخالفین شما نظر دارند که اگر کمک های امریکا نبوده باشند حکومت دربرابر مخالفین برای سه روز نیز نه میتوانند تاب بیاورد شما در این باره چه می فرمائید ؟  اشرف خان غنی که بر سرقوماندانی و ریاست جمهوری منتخب مردم افغانستان مباهات میکند بدون درنگ جواب می دهد که از لحاظ مالی و لوژستیکی حق به جانب هستند زیراما پول در اختیار نداریم .
شاید این هم یکی از عوارض طبیعی عقب ماندگی اجتماعی ، استحمار زده گی ، فقر فرهنگی و افلاس سیاسی در جوامع جهان سوم بویژه افغانستان جنگ زده باشد که حتی نامور ترین روشنفکران و تحلیل گران و مبصران حتی فعالان سیاسی و مأموران حکومتی را نیز مشغول مسائل پاافتاده و به قولی بحث های ماشینی و جنگ های زرگری ساخته است .به عقیده ما هنوز هم خیلی ها از اینگونه دوستان مبصروتحلیل گرو روشنفکر بجای آغازیدن یک بحث تازه برای زندگی پربار انسانی و درک و تحلیل ومؤقیعت کنونی ملل محروم بویژه مسلمانان در تمدن معاصر بیشتر از امرونهی « ولایتمداران و بارگاه نشینان  سیاسی این جوامع سخن سخن میگویند . 
     شتر درخواب بیند کنجاره !

نه می خواهیم با شعار های مفت و خالی و با ضرب زبانی های میان تهی از این واقیعت انکار کنیم که حال واحوال کنونی تشکیلاتی و روحیه علمی و سیاسی حاکم بر اندر کاران سیاسی و سابق جهادی در افغانستان هرگز با نیاز های زمان و آرمان طبیعی ملت سلحشور افغان تطابق ندارند . اما شکی نیست که در خیلی از زمینه ها همین سیاست دوستان یعنی تن دادن به واقیعت های موجود ، مراجعه به گنگسترهای کهنه کار سبب تقویت این وضعیت شده است .دیگر نباید با همه دشواری ها و مصیبت های که داریم فیل مان یاد هندوستان کند .